سازمان های غیر دولتی افراد دارای معلولیت، توانمند سازی یا نیازمند سازی

نویسنده:
شرکت داده‌ورزان
دیدگاه ها:
سازمان های غير دولتی

چکیده:

سازمان های غیر دولتی افراد دارای معلولیت می توانند نقش موثری در توانمند سازی این افراد در زمینه های شخصی و اجتماعی، محو وابستگی ها و محدودیت های این افراد و پیشبرد موفقیت آمیز برنامه های مربوط به آن ها ایفا نمایند. قابلیت این سازمان ها منوط به شناخت و کاربرد صحیح شاخص های توانمند سازی سازمان های غیر دولتی افراد دارای معلولیت از سوی دولت  و خود این سازمان ها در رابطه با اعضای تحت پوشش خود است. چرا که اگر این شاخص ها به خوبی شناخته نشده و در عمل به طور تاثیر گذار به کار گرفته نشوند تنها موجب هدر رفتن سرمایه های مالی و اجتماعی، افزایش بی نتیجه و گاه مخل سازمان های دولتی و غیر دولتی با هزینه ای بسیار, سرگردانی افراد دارای معلولیت و سازمان های خود گردان آن ها، دوباره کاری های بیهوده و بالاخره وابسته و نیازمند ساختن هر چه بیشتر افراد دارای معلولیت به جای توانمند و مستقل ساختن آن ها می شود.

مقدمه

جامعه مدنی و فرهنگ و ارکان آن بخش و سهمی اساسی از مطالعات توسعه را به خود اختصاص می دهد. مفهوم و نقش مشارکت همگانی در فرآیند توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیار برجسته شده و کانون بسیاری از تحقیقات حاضر می باشد. اگر در میانه قرن بیستم اصول برنامه های توسعه بر محور برنامه ریزی های کلان دولتی و نوسازی یا( توسعه از بالا ) می گردید در اواخر این قرن محوریت برنامه های توسعه به برنامه ریزی های خرد و فراگیر یا (توسعه از پایین) محول گردید و نقش گروه های اجتماعی و سازمان های غیر دولتی در پیشبرد این برنامه ها بسیار بارز گردید. (در چند دهه گذشته مشارکت بخش سازمان های غیر دولتی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رشد فزاینده ای یافته است. در جهان سیاست سازمان های غیر دولتی توانسته اند نقش مهمی در تحقق جامعه مدنی ایفا کنند. در عرصه های اجتماعی و اقتصادی فارغ بودن سازمان های غیر دولتی از بروکراسی پیچیده بخش دولتی و منفعت طلبی بخش خصوصی این امکان را فراهم ساخته تا در زمینه هایی چون جنگل داری، محیط زیست، مبارزه با فقر و گرسنگی، افزایش آگاهی های عمومی، رفاه و بهداشت جامعه و خانواده و غیره موفق تر از بخش های دولتی و خصوص عمل کند، همچنین در کشو های در حال توسعه نقش سازمان های غیر دولتی، در اجرای برنامه های توسعه مشارکتی و جلب کمک های اعطاء کننده بین المللی، کمک های مالی اهمیت خاصی به آن ها بخشیده است).(محمدی،1383:ص1).

علاوه بر امتیازاتی که محمدی در خصوص سازمان های غیر دولتی بیان می دارد عوامل حائز اهمیت دیگری که بنای سازمان های غیر دولتی بر آن ها استوار است مانند قراردادی بودن فراگیر سیاست ها، شیوه های عمل و فعالیت ها و عدم وجود نقاط سقل یا کانون های انباشت قدرت موجب کار آمدی  آن ها و کاهش خطر انحراف و فسادشان می شود. تشکل های جامعه ی مدنی براساس نوعی توافق و قرارداد میان اعضاء شکل می گیرند و چیز ی بیرون از آن قرارداد بر آن حاکم نیست و متناسب با اهداف اجتماعی به فعالیت می پردازند.(نمازی،1381:ص11).

نکته حائز اهمیت دیگر ادره تعیین سرنوشت گروه های اجتماعی به دست خودشان می باشد که از یک سو موجب می شود تمامی ذخیره های اجتماعی که پیش از این دست نیافتنی و هدر رفته بودند در کانون برنامه های توسعه قرار گیرند و از سوی دیگر از طریق احیاء و تقویت اعتماد به نفس و هویت اجتماعی آن ها زیر ساخت های اجتماعی مطمئن تر و نیرومند تری برای کل جامعه ایجاد گردد.

یکی از گروه های اجتماعی که به دلیل محرومیت های اجتماعی و اقتصادی شدید مورد توجه برنامه های توسعه قرار داشته است افراد دارای ناتوانی یا معلولین می باشد. معلولین و معلولیت در طول تاریخ یکی از زمینه های عمده تبعیض، محرومیت و نابرابری بوده اند. به طوری که در دوره های تاریخی مختلف و در جوامع گوناگون به حذف، طرد و یا محروم ساختن این افراد به طور فیزیکی یا اجتماعی، از حقوق طبیعی و قانونیشان دست زده اند.(کمالی ،1383).

در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم توجه به معلولین به شکل جدا سازی آن ها و نگهداری و  آموزش های محدود در نوان خانه ها، آسایشگاه ها و مدارس استثنایی بوده است. اما در اواخر قرن بیستم و با تلاش سازمان های غیر دولتی ،ملی و بین المللی، چرخش عمده ای در نگرش نسبت به معلولیت و برخورد با آن به وجود آمد. معلولیت که تا این زمان یا به عنوان جرم و گناه و یا به عنوان  نقص و عیب خدادادی تلقی می گردید به صورت ( محدودیت های فیزیکی، حسی و ذهنی ) تعریف گردید که ریشه در نارسایی های اجتماعی و اقتصادی دارند.

(در یکی از بررسی های صورت گرفته توسط دبیر کل اجرایی برنامه های جهانی کمک به افراد ناتوان و برنامه  سازمان ملل برای کمک به افراد ناتوان موسوم به ((دهه افراد معلول و ناتوان )) چنین نتیجه گیری شده است که (ناتوانی ) پیوند بسیار نزدیکی با فاکتور های اقتصادی و اجتماعی دارد و شرایط زندگی انسان ها در بخش های بزرگی از جهان تا آن حد پیچیده و دشوار است که ما را وادار می سازد تا در برنامه ریزی های ملی به طور کامل به نیاز های اساسی انسان یعنی غذا،آب،سرپناه،بهداشت و آموزش توجه داشته باشیم و برنامه های ملی را با توجه به همین نیاز ها شکل دهیم. حتی در کشور هایی که دارای سطح استاندارد و قابل قبول زندگی هستند، نیز افراد دارای ناتوانی و معلولیت از حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی برابری با سایر افراد جامعه برخوردار نیستند و فرصت های همسان با سایر مردم جامعه در اختیار آن ها قرار ندارد.) ( کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل،2003).

بنابراین تعریف های جدیدی از معلولیت (Disability) و معلولین (Disables) ارائه شد و تلاش فراوانی برای ایجاد تغییر در باور های قالبی نسبت به معلولین و معلولیت انجام گرفت. در این تلاش ها سعی شده است معلولیت نه به عنوان هویت فرد معلول و تمامیت او بلکه به عنوان یکی از خصوصیات و یا محدودیت هایی که فرع بر شخصیت انسانی او می باشد تعریف شود.

هنوز یک تعریف جامع و پذیرفته شده بین المللی از واژه (ناتوانی )وجود ندارد. بنابراین با توجه به اهداف این گفتار، بد نیست نگاهی به رویکرد های اتخاذ شده از سوی قوانین استاندارد 1993بیاندازیم و از مفاد آن با خبر گردیم. در این استاندارد ها آمده است :

(واژه ) ناتوانی بر می گردد به انواع متعددی از محدودیت های کارکردی متفاوت که ممکن است برا ی هر کسی پدید آید.

افراد ممکن است دچار ناتوانی های جسمی، ذهنی و حسی شوند و به بیماری های جسمی و ذهنی مبتلا گردند. چنین شرایط، مشکلات و بیماری هایی با توجه به ماهیت آن ها، به صورت دائمی یا متغیر بروز می کنند.

براساس رویکرد اتخاذ شده از سوی قوانین استاندارد، در این تفسیر کلی، از واژه (افراد دارای ناتوانی)به مراتب بیش از عبارت (افراد ناتوان) استفاده می شود. بنابراین می توان چنین پیشنهاد نمود که عبارت اخیر یعنی افراد ناتوان ممکن است غلط انداز و گمراه کننده باشد و این پندار غلط را در ذهن افراد پدید آورد که افراد ناتوان از نجام دادن کارکرد های یک فرد یا انسان ناتوانند.(  کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل،2003 )

چنان که ملاحظه  می شود با تبدیل واژه (Disables) به (People With Disability) تلاش شده است تا شخصیت انسانی این افراد مورد تاکید قرار گرفته و از این رو بر یکسانی آن ها با دیگر افراد جامعه تاکید شود چرا که وقتی برابری افراد دارای ناتوانی با دیگر اعضاء جامعه مورد تایید قرار گیرد برای این افراد نیز حقوق و شرایطی برابر با دیگران وجود دارد و در خواست خواهد شد.

در ایران نیز معلولیت و معلول کما بیش سرگذشتی همانند سایر نقاط جهان داشته است. در دوران باستان و حتی دوره های تاریخی نزدیک به ما حذف و طرد معلولین و نگاه جامعه به این افراد به عنوان اشخاص (عاجز)، (ناقص) و یا نیازمند(مستحق) به شدت حاکم بوده است .چنان که در شاهنامه می خوانیم (زال) پدر (رستم) پهلوان نامدار ایران را به گناه موی سپید در بیابان رها می کنند تا طعمه جانوران شود و تا چندی پیش در بسیاری از نقاط کشور پیران و بیماران را از (شهر) بیرون برده و در محلی بنام خرفت خانه رها می کردند تا مزاحم دیگران نباشند.

در فرهنگ ایران (خواه فرهنگ مکتوب و خواه شفاهی ) نمونه های بی شماری از باور های قالبی و اعتقاد ات تبعیض آمیز و نادرست در باره معلولین وجود دارد که موضوع تحقیقات خاصی در داخل و خارج کشور واقع شده است.

به طور کلی طرز نگاه جامعه و فرهنگ ایرانی به معلولیت به عنوان موقعیتی که شخص معلول را به شدت نیازمند می سازد و برداشت ناصحیح از تاکیدات بسیار دین اسلام بر دستگیری، اطعام و صدقه دادن به نیازمندان از یک سو و از سوی دیگر تاکیدات حقیقی و مجازی در شعر و ادب ایرانی در خصوص معلولیت هایی مانند نابینایی به عنوان مفاهیم منفی و بازدارنده و ناتوان کننده موجب شده اند تا فرد معلول مترادف با فرد نیازمند تلقی شده، متفاوت و مجزا از دیگران تعریف و ارزیابی شود و موجوداتی شناخته شوند که برای تحقق رستگاری دیگران می باید مورد اکران و دستگیری قرار گیرند.

اما با ظهور مردانی مانند (محمد خزائلی و باغچه بان ) و ایجاد مدارس ویژه آموزش به کودکان معلول از یک سو، و از سوی دیگر تلاش میسیونر های خارجی مانند کشیش آلمانی (کریستوفر) نگرش به معلولیت و معلولین وارد مرحله جدیدی شد و در دهه اخیر اوج گرفتن جنبش اصلاحات و جامعه مدنی در ایران و حمایت دولت خاتمی از سازمان های جامعه مدنی مانند (N.G.O.)ها وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته در خصوص معلولین به وجود آمده است.

به طوری که هم اینک صدها سازمان غیر دولتی در امور مربوط به معلولین برای این افراد مشغول فعالیت اند. هر چند این نوع سازمان ها بسیار جوان بوده و در ابتدای راه توسعه خویش و گروه های اجتماعی مورد نظر آن ها می باشد. دهه 1993-2002 که از سوی سازمان ملل متحد به عنوان دهه معلولین در آسیا و اقیانوسیه نامگذاری شد و توجه این سازمان به بهبود وضع معلولین در این کشورها، موجب ایجاد ساختارها و نهادهای جدیدی در سطح ملی و منطقه ای برای معلولین گردید.

ساختار پدر سالارانه جامعه ایرانی که احساس مسئولیت را همگانی ساخته است، در موقعیت کنونی که دولت می کوشد (مشارکت) و (مسئولیت پذیری) عمومی را در خصوص معلولین برای تقویت و یاری  افراد دارای ناتوانی به کار گیرد بسیار مثمر ثمر واقع شده است. ایرانیان به طور عام گرایش به ایفای نقش پذیری و پذیرفتن مسئولیت کمک به دیگران را دارند. این امر و وجود دستورات دین اسلام بینشی به کمک به برادران دینی و نیازمندان که اینک در قالب موسسات و سازمانهای خیریه ساخت یافته است بستر بسیار مناسب و توانمندی برای حل مشکلات مردم فراهم می آورد.(صالح پور و ادیب سرشکی ،1383).

تعریف سازمان های غیر دولتی

برای سازمان های غیر دولتی تعاریف مختلفی ارائه شده است که اکثرا عناصری مانند ارادی بودن در عضویت و تاسیس، مشارکتی بودن، غیر انتفاعی بودن و استقلال از دولت را در بر می گیرد.

 ادامه مقاله در فایل PDF

توسط: سید حسین علوی کارشناس ارشد جامعه شناسی

دانشگاه شیراز

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





مطالب مرتبط